مواظب «توجه»ت باش!
به نام خدا
محمدرضا شعبانعلی چند سال پیش در سلسله فایلهایی صوتی به موضوع مدیریت توجه پرداخته بود و «مدیریت توجه» را برتر و لازمتر از «مدیریت زمان» دانسته بود. نکته اینجاست: در جهانی که هر چیزی درصدد «جلب توجه» ماست، فردی میتواند از بقیه جلو بزند، که بر «توجه» خود، مدیریت داشته باشد.
اگر این گزاره را بپذیریم این جمله را هم باید قبول کنیم: مهمترین دشمن موفقیت ما، «دزدان توجه» هستند. چیزهایی که میخواهند توجه ما را به خود جلب کنند و از این راه، خود به سود برسند. میدانید از چه حرف میزنم: فناوریهای اجتماعی!
اقتصادِ فناوریهای اجتماعی چون: فیسبوک، گوگل، تلگرام و توئیتر بر پایه توجه بنا شده است. آنها مایلند تا هر چه بیشتر ما را به خود مشغول کنند. اگر شما به جای یک ساعت در روز، دو ساعت در آنها پرسه بزنید، آنها خوشحالترند. موضوع به همین جا ختم نمیشود، اگر شما به جای ده بار در روز، بیست بار به آنها سر بزنید، باز هم خوشحالتر خواهند بود.
تمام تلاش صاحبان شبکههای اجتماعی همین است: کاربران را در بازههای طولانیتر و با بسامد بیشتر به شبکههای خود فرا بخوانند، اطلاعات تعاملی آنها را استخراج کنند، علایق و سلایق آنها را بشناسند و در زمان مقتضی، «آگهیها» و «تبلیغاتی» را به آنها نشان دهند که میتواند منجر به خرید و پول شود.
«اقتصاد توجه» ما انسانها را به سمت «ابزار» شدن سوق میدهد. ابزاری در دست صاحبان فناوری تا از «توجه» ما پول در بیاورند. از سرمایه مهم ما برای خود کیسه بدوزند و از ما پول دربیاورند.
اوضاع بسیار هولناکتر از آن است که فکر میکنیم. طبق گزارشی محرمانه در فیسبوک، این شرکت میتواند تشخیص دهد که نوجوانان چه زمانی احساس «ناامنی» و «بیارزشی» میکنند و «نیاز دارند که اعتماد به نفسشان تقویت شود». بنابراین فناوری هوش مصنوعی فیسبوک در چنین زمانهایی شرایط را به گونهای میچیند که نوجوان ما درست در همان لحظه از دوستانش «لایک» بگیرد و بیش از پیش به فیسبوک معتاد شود. «هیچ اخلاقیاتی وجود ندارد.»
سالها پیش مطلبی نوشتم و از پتنتی که توسط گوگل ثبت شده بود: pay-per-gaze . این فناوری توانایی دارد با استفاده از سیستم ردگیری دقیقا مشخص کند که کاربر در حال حاضر دارد به کجای صفحه/محیط نگاه میکند. چند لحظه/ثانیه/دقیقه/ساعت به آن شیء نگاه میکند؟ و جالبتر از همه اینکه احساس او در زمان نگاه کردن به آن شیء چیست؟ خوشش آمده یا نه؟ دوستش دارد یا نه؟ برایش جالب بوده یا نه؟ هیجان زده شده یا نه؟
تصور کنید شما در حال حرکت در خیابان هستید. در حال حاضر روزانه انبوهی از اجسام و مناظر از جلوی چشم ما میگذرد که شاید خودمان نیز خیلی به آنها توجهی نداریم ولی هر یک از آنها به هرحال بر ذهن ما اثر میگذارند و ممکن است در همان لحظه و یا برای مدتی ذهن ما را به خود مشغول کنند. در حال حاضر ممکن است این اطلاعات و احساسات پس از ساعتی از ذهن ما پاک شوند اما گوگل با استفاده از این فناوری این اطلاعات را به نام ما در حافظه خود ثبت میکند؛ آنها را با انبوهی از اطلاعات دیگر ما -که از موتور جستجو، رایانامه، شبکه اجتماعی پلاس، یوتیوب، کیف پول الکترونیکی، اطلاعات گوشی هوشمند آندرویدی، کرومکست و ... به دست آورده است- در هم میآمیزد و اینبار آنچه در ذهن ما میگذرد را نیز به داشتههای اطلاعاتی خود اضافه میکند. او اینبار می داند ما از چه چیزی خوشمان میآید و نسبت به چه چیزی احساسات مثبت/منفی/بیتفاوت داریم.
اطلاعات خوبیست نه؟ مخصوصا اگر اطلاعات اینچنینی از سایر افراد جامعه را نیز در اختیار داشته باشد. این کار علاوه بر این که میتواند گوگل را به ابزاری بسیار پولساز مبدل کند، ابزار پیشنهاد دهنده خوبی نیز هست: حتی پیشنهاد دوست جدید، همسر دلخواه، مکان دیدنی دلخواه کاربر و انبوهی از این جنس پیشنهادات را نیز میتواند به کاربران ارائه کند.
گوگل برای استفاده هر چه بیشتر از این فناوری و فناوریهای مشابه چه میخواهد؟ اینکه ما توجهمان را به او بدهیم. هر چه بیشتر با ابزارهایش کار کنیم و اطلاعاتمان را -ناخودآگاه- در اختیارش بگذاری، گوگل خوشحالتر خواهد بود.
جایی برای اطاله کلام نیست. ما باید مواظب خودمان و «توجهمان» باشیم. ابزارهایی را به کار بگیریم که ما را در برابر فناوریهای اجتماعی محافظت کنند. منظور این نیست که لزوما به فعالیت در این شبکهها پایان دهیم (که اگر بتوانیم، به نظر من بهترین کار همین است) بلکه ترفندهایی را به کار بگیریم که «تمام توجه» ما را به خود جلب نکنند.
شاید برایتان جالب باشد بدانید که بسیاری از سازندگان فناوریهای جلب توجه، از کرده خود نادم و ناراحت هستند. آنها که میدانند چگونه با بیاخلاقی از نقاط ضعف آدمی در مسیر پولدار شدن صاحبان فناوری استفاده کردهاند، حالا لب به اعتراف گشودهاند و میگویند «کاش در هنگام خلق این ابزارهای اعتیادآور بیشتر فکر کرده بودیم.
پیشنهاد میکنم مقاله عالی «مخترع لایک دلتنگ دورانی است که اینترنت وجود نداشت» را مطالعه کنید. متن زبان اصلی این مقاله نیز در این لینک موجود است.
ارادتمند