بسم الله الرحمن الرحیم
سالها پیش، شاید کمتر از 10 سال داشتم، همراه پدرم پیاده از یکی از خیابانهای اصلی نزدیک منزلمان میگذشتیم. این خیابان، خیابانی بود که هر روز با گذر از آن به مدرسه میرفتم. در مقطعی از خیابان، پدرم پرسید که "بدون اینکه نگاه کنی، بگو اسم فروشگاه بزرگ آن طرف خیابان چیست؟". من قدری فکر کردم اما نمیدانستم در آن طرف خیابان اصلا چه فروشگاهی هست! پدرم گفت که "باید دقتت را بیشتر کنی؛ هر روز این مسیر را می آیی ولی نمیدانی در آن چه فروشگاه هایی هست. این نشان میدهد که به جزئیات دقت نداری".
شاید این
توصیه که هنوز در ذهن من مانده، یکی از اتفاقاتی بود که باعث شد توجه من به جزئیات
اطرافم بیشتر شود. غالبا به محیط اطرافم "آگاهی" خوبی دارم و متوجه
رویدادها و روندها میشوم. معمولا اینگونه است از آدمها، پدیده ها و رخدادها،
چیزهایی که برای بعضی افراد غیرقابل مشاهده است را میبینم. این ویژگی در تحصیل
خیلی به کارم نیامد؛ اما فواید آن را در کار خوب حس کرده ام تا جایی که برایم مزیت
رقابتی شده است. اما آیا این ویژگی لزوما خوب است؟ یاد گرفته ام که بگویم بستگی
دارد چه از دست میدهی و در چه موقعیتی هستی. احساس میکنم همانقدر که به محیط بیرون
توجه دارم، کمتر میتوانم بر محیط درون و یک کار فکری تمرکز کنم. یعنی ذهنم عادت
کرده همزمان به همه جا توجه کند. این موضوع قطعا به تحصیلم آسیب زده است. در دوران
تحصیل از آن ناراحت بودم ولی همانطور که گفتم در دوره کار حرفه ای، دیدم که این
ویژگیها "با هم" است و میتواند خالق فرصت باشد؛ البته اگر در شغل مناسب بکار گرفته شود.
بنا به تجربه، دریافته ام که دنیای ویژگیهای آدمها بسیار پیچیده است؛ خداوند به هر فردی مجموعه ای از خصائص داده که باعث شده در کاری عالی باشد و در کاری ضعیف. مهم این است که هر فرد پیدا کند که رسالت او چیست و در چه کاری "بی نظیر" است. حتما کاری وجود دارد که یک فرد میتواند بهتر از هر فرد دیگری انجام دهد؛ این موضوع را چند سال پیش یکی از دوستان نازنینم که معلم مدارس استثنایی است، به عینه به من نشان داد.
بعلاوه، اخیرا یادداشتی از تینا سیلینگ خواندم که حتی این ویژگیها را بنا به موقعیت متفاوت دانسته بود. بعنوان مثال سیلینگ میگوید که ریسک پذیری انسانها میتواند بنا به موقعیت به شش حوزه تقسیم شود: ریسک فیزیکی، ریسک اجتماعی، ریسک احساسی، ریسک مالی، ریسک فکری و ریسک اخلاقی. یک فرد میتواند از نظر اجتماعی ریسک پذیر باشد ولی از نظر مالی، خیر! این موضوع نیز باعث میشود که شناخت ویژگیهای شخصی، نیازمند توجه بیشتری باشد.
در این زمینه، مشاهده ارائه سوزان کِین(اینجا) نیز خالی از لطف نیست که بیان میکند درونگراها و برونگراها، هر دو ارزشمند و ضروری هستند و این ویژگیها هر کدام میتواند مزایایی داشته باشد.
تصور میکنم که خیلی طبیعی است که هر فردی تا حد خوبی به ویژگیهای شخصیتی خود و قوت و ضعف آنها آگاهی داشته و آنها را در موقعیتهای مختلف درک کرده باشد. اما در مصاحبه های شغلی زیادی که با دانشجویان و تازه فارغ التحصیلان انجام میدهم، اکثرا پاسخ مشخصی در این خصوص ندارند. گویی تا کنون در آن تأمل نکرده اند و نمیدانند چه هستند، در چه کاری خوبند و چه میخواهند بشوند.
شما چطور؟ آیا میدانید چه ویژگی هایی دارید و در چه کارهایی بهترین هستید؟ آیا تصمیم گرفته اید که چه مهارتهایی را میخواهید در خود تقویت کنید؟ پاسخ این سوال قطعا به این بستگی دارد که هدفتان چیست و چه میخواهید بشوید. پیشنهاد میکنم به اینها فکر کنید؛ باور کنید مهم هستند.
جهان چون زلف و خط و خال و ابروست / که هر چیزی به جای خویش نیکوست
- ۰ نظر
- ۱۵ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۳۲