مجالی برای تسهیم دانش و تجربیات

ای کاش جوان می‌دانست و پیر می‌توانست...

مجالی برای تسهیم دانش و تجربیات

ای کاش جوان می‌دانست و پیر می‌توانست...

نویسندگان

۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

از اولین روزهای حضور در مدرسه خاطره‌ای دارم: چند کودک «پیش‌دبستانی» که به جرم بازی کردن در راهروی مدرسه در هنگامه‌ی دیر آمدن معلم، از کلاس اخراج شده و دم در دفتر مدیر مدرسه به خط شده بودند! بچه‌هایی شش‌ساله که از همان روزهای اول باید یاد می‌گرفتند که مقررات مدرسه را رعایت کنند و «مثل آدم‌بزرگ‌ها» رفتار کنند!

با دیدن پربیننده‌ترین ویدیوی سایت Ted.com‌ ناخودآگاه این خاطره در ذهنم تقویت شد. ارائه‌ای با این عنوان جذاب:

چگونه مدارس، خلاقیت را می‌کُشند.

سر کن رابینسون،‌ متخصص آموزش، خلاقیت و نوآوری،‌ در این ارائه که در سال ۲۰۰۶ انجام شده و تا به امروز بیش از ۳۳ میلیون بار دیده شده است با بیانی شیوا به ما‌ می‌گوید که چرا و چگونه این «جنایت» اتفاق می‌افتد. او با ذکر این نکته‌ی جالب که «کودکانی که امروز وارد مدرسه می‌شوند، در سال ۲۰۶۵ بازنشسته خواهند شد» و قرار دادن این واقعیت در کنار «تغییر و تحولات سریع امروزه‌ی جهان» نتیجه می‌گیرد که در مدارس ما باید به همان اندازه که به «سوادآموزی»‌ اهمیت داده می‌شود به «خلاقیت‌آموزی»‌ نیز توجه شود.

 

کن رابینسون معتقد است که سیستم آموزشی ما کودکانی که سرشار از روحیه‌ی آزمون و خطا و مواجهه با تجربیات جدید هستند را از «اشتباه کردن» می‌ترساند. «ترسیدن از اشتباه» مساوی است با «مرگ خلاقیت» و در زمانه‌ای که هر روز در حال تغییر و زیر و رو شدن است،‌ خلاق نبودن برابر با بی‌سوادی است.

سیستم آموزش و پرورش ما علاوه بر اینکه اشتباه را گناهی نابخشودنی می‌داند که مستحق تنبیه و کم شدن نمره است، بر قابلیت علمی بنا شده است: هر که درسش بهتر باشد،‌ نمره بهتری داشته باشد و‌ منظم‌تر باشد، از نظر این سیستم آموزشی، کودک بهتری است و آینده‌ی بهتری دارد.

در حالی که این تنها نوعی خاص از زندگی کردن است و همه‌ی زندگی نیست. گویی سیستم آموزشی ما می‌خواهد همه‌ی کودکان در آینده تبدیل به استاد دانشگاه شوند!

مشاهده‌ی این ویدیوی ۱۹ دقیقه‌ای علاوه بر این که به ما در مورد «خلاقیت» دید تازه‌ای می‌دهد، حاوی درس‌های مهمی در زمینه‌ی چگونه ارائه کردن است. اینکه چگونه سخنرانی را به خوبی (با یک شوخی به جا) شروع کنیم؛ چگونه از داستان‌های واقعی برای پیش‌برد سخنرانی‌مان استفاده کنیم؛ چگونه به جا و در موقعیتی مناسب، شوخی کنیم؛ چگونه به افراد دیگر و پژوهش‌هایشان و نیز پژوهش‌های خودمان ارجاع دهیم تا به مخاطب بفهمانیم که بحث، کاملا علمی است و در نهایت چگونه بتوانیم مطلبمان را در کمتر از ۲۰ دقیقه به طور کامل ارائه دهیم و در اوج، سخنرانی را نتیجه‌گیری کرده و به اتمام برسانیم.

 

  • امین تجملیان

بسم الله الرحمن الرحیم

 مرحوم دکتر عظیمی، اقتصاددان شهیر معاصر که سالها در زمینه توسعه اقتصادی ایران فعالیت علمی و اجرایی میکرد، توجه خاصی به مقوله فرهنگ داشت به نحوی که عنصر اصلی توسعه اقتصادی را اصلاح فرهنگ کشور میدانست. دکتر عظیمی تا حدی فرهنگ و ارزشهای جامعه را در جهت توسعه اقتصادی مهم میدانست که هر برنامه اقتصادی که بدون توجه به عادت­ها و ارزشهای مردم پی ریزی می­شد را محکوم به شکست میدانست و میگفت «هنر برنامه‌ریز توسعه و هدایت کننده جامعه این است که در فرهنگ جامعه خود جستجو کند و اجزای مناسب را بیابد و آنها را تعریف و تقویت نماید و اجزای نامناسب را به تدریج تضعیف کند.» مثلا دکتر عظیمی اعتقاد داشت که برای توسعه باید باور فرهنگی مردم به برابری انسانها، آزادی، احترام به حقوق دیگران و نظم ­پذیری شکل بگیرد.

 از نظر دکتر عظیمی، «توسعه اقتصادی الزاماً نیازمند هویت مستقل فرهنگی است. هیچ کشور‌ی بدون داشتن هویت مستقل فرهنگی توسعه پیدا نکرده است. علت هم این است اگر انسان‌ها را از فرهنگ تهی کنید مثل درختی می‌شوند که ریشه‌اش قطع شده باشد. این درخت نمی‌تواند روی پا بایستد و ریشه‌ای جدید هم فوراً ایجاد نمی‌شود. پس وجود هویت مستقل فرهنگی برای توسعه اقتصادی لازم است.» این یعنی اینکه مدل توسعه هر کشور هم خاص آن کشور و بر مبنای فرهنگ آن باید طرح­ریزی شود.

اینها را گفتم که بگویم فرهنگ زیربنای همه چیز است. ما اگر بخواهیم از لحاظ اقتصادی هم پیشرفت کنیم باید ابتدا باورهای فرهنگی خود را اصلاح کنیم. چه برسد که بخواهیم تمدن اسلامی شکل دهیم. 

 در ایجاد و اصلاح فرهنگ، هنر و رسانه دو عنصر مهم و شاید مهترین عناصر هستند. در واقع رفتارها و عقاید مردم جهان بوسیله این ابزارها هدایت میشود. اما عنصر مهم و تعیین کننده در این دو مقوله، بی اغراق، «خلاقیت» است. خلاقیت و ایده­ های جدید و البته پیاده­سازی خوب آنها باعث میشود یک هنر یا یک رسانه در نزد افکار عمومی از رقبای خود پیشی بگیرد.

 این خلاقیت ماده خیلی دور از دسترسی هم نیست. حتی میتواند گاهی سایر کاستی­ های ما را نیز جبران کند و  باعث پیشگامی در امور رسانه و هنر گردد. یک نمونه خوبش جشنواره فیلم کرامت است که اخیرا در محله  شجاعیه غزه برگزار شد؛ محله ­ای که در حملات سال گذشته اسرائیل کاملا ویران شد! شاید در نگاه اول به نظر  برسد که باید یک جشنواره در جایی که بیشترین امکانات را دارد برگزار گردد؛ ولی یک نوآوری ساده در «فرایند»  برگزاری با توجه به موضوع جشنواره، باعث شد که خبر این جشنواره مورد توجه رسانه ­ها و افکار عمومی قرار  گیرد. با توجه به پوشش خبری راجع به نحوه برگزاری جشنواره، با قاطعیت میتوان گفت نحوه برگزاری بسیار اثربخش­تر از 24 فیلم اکران شده در جشنواره بوده است.

 فیلمهای اولین جشنواره فیلم غزه در میان خرابه­ های شجاعیه، در فضایی آزاد و در تاریکی حاصل از «بی برقی» مردم منطقه اکران شد. فیلمی کوتاه از فضای برگزاری این جشنواره را اینجا میتواند مشاهده کنید.

  • مصطفی رادمرد

بسم الله الرحمن الرحیم

محققان زیادی در سالهای اخیر تلاش کرده‌اند راز «رضایت شغلی» انسان‌ها در سازمان را بیابند. پژوهش‌های متعدد کمی و کیفی با هدف شناسایی «چرایی» و «چگونگی» ایجاد انگیزه در کارکنان سازمان و نیز ارتقای رضایت شغلی آنان انجام شده و همچنان می‌شود و البته نتایجی جالب توجه - و حتی گاه، متناقض- نیز حاصل شده است.

«پرداخت‌های مالی انگیزشی» «همکاران مناسب» «رفتارهای مدیر» «با معنا بودن شغل» «سازگاری فرد با اهداف و ماموریت سازمان» «فرهنگ سازمان» و چندین و چند عامل دیگر، بر شمرده شده و کارکنان واحد منابع انسانی سازمانها، همواره تلاش می‌کنند تا با درس‌آموزی از این نتایج، در ارتقای «انگیزه» و «رضایت شغلی» سرمایه‌های انسانی سازمان خویش، اثرگذار باشند.

شاید اگر کسی در این پارادایم «کاملا وارداتی» زندگی کند، با مشاهده‌ی این قطعه فیلم سه دقیقه‌ای که شرح حال مختصری از زندگی کاری «شکوه نمک‌فروش» است، انگشت حیرت به دهان بگذارد و در عجب بماند که این زن تنها، چگونه با اشتغال به کاری چنین طاقت‌فرسا و سخت، توانسته ۱۴ فرزند خود را بزرگ کند و به واقع «به شغلش عشق بورزد». زنی که ۴۰ سال است از صبح تا غروب در حاشیه‌ی جاده‌ای به کشت نمک مشغول است، «رزق حلال» کسب می‌کند،‌ و در پاسخ به این سوال که «کارت را چقدر دوست داری؟» می‌گوید: «خیلی! خیلی والله! اصلا کیف می‌برم از این کار؛ واقعا کیف می‌برم!»

 شکوه نمک فروش

او که معتقد است که «نان درآوردن»، «جهاد اصغر» است، پول حلالی که کسب می‌کند را می‌بوسد و می‌گوید: «دو نتیجه‌ای که دارد، برایش از تمام دنیا با ارزش‌تر است!»

به نظرم این‌طور زندگی کردن اگرچه سخت و طاقت‌فرساست و شاید از دید ما، چندان «موفقیت‌آمیز» هم نباشد اما «صفا» و «صمیمیت» و «موفقیت» و «رضایت» خاص خودش را دارد! نظر شما چیست؟! 

  • امین تجملیان

بسم الله الرحمن الرحیم

اخیرا سخنرانی جذاب، اثرگذار و درس آموز یکی از اساتید دانشگاه هاروارد را دیدم که در آن از تاثیر زبان بدن بر رفتار و احساسات خود ما می گفت. این سخنرانی با عنوان «زبان بدن شما، هویت شما را شکل می دهد (your body language shapes who you are)  با بیش از 25.5 میلیون بار بازدید، دومین ویدیوی پربیننده سایت TED.com است.

امی کادی زبان بدن 

خانم امی کادی (Amy Cuddy) در این ارائه مدعی است که اگر «ژست قدرت» بگیریم و یا «وانمود کنیم» که قدرتمند هستیم - حتی در هنگامه ای که به خودمان اطمینان نداریم و احساس ضعف و ترس می کنیم- می توانیم موفق شویم. ثمره تحقیقات این روانشناس اجتماعی نشان می دهد که «وانمود کردن به قدرت» سبب افزایش ترشح «تستسترون» (هورمون تسلط و برتری‌) و کاهش «کورتیزول» (هورمون استرس و تنش‌) می شود که این امر مسبب احساس قدرت در ما می شود.

امی کادی در بخشی از ارائه خود به سرگذشت واقعی خود نیز اشاره می کند. وقتی که به خاطر حادثه ای درمی یابد که ضریب هوشی او به شدت پایین آمده است. اما او که از یک مربی خوب و دلسوز بهره می برده، تصمیم گرفته وانمود کند که قدرتمند است:

««... پیش از سخنرانی سال اولم، و سخنرانی سال اول در پرینستون یک سخنرانی بیست دقیقه‌ای است در برابر بیست نفر. همش همین. من خیلی می‌ترسیدم که روز بعد مچم را بگیرند برای همین بهش زنگ زدم و گفتم، «من می‌خوام دانشگاه را رها کنم.» بهم گفت: «...قراره از این به بعد هر سخنرانی‌ای که ازت خواسته می‌شه را انجام بدی. فقط می‌ری و انجامش می‌دی، حتی اگر وحشت‌زده باشی و فلج بشی و از ترس قالب تهی کنی، انجامش می‌دی تا برسی به این لحظه که بگی: «وای خدا، دارم انجامش می‌دم. انگار، به این تبدیل شدم. واقعا دارم انجامش می‌دم.» و من انجامش دادم و الان جلوی شما ایستاده ام و سخنرانی می‌کنم!!»

دیدن این ویدیوی آموزشی، درس آموز و موثر است.

نکته جالب این است که در اخلاق اسلامی نیز یکی از اثربخشترین راهکارها در مقابله با برخی از رذایل اخلاقی، وانمود کردن به فضایل اخلاقی است. به عنوان مثال در متون اخلاقی در مقابله با صفت «کبر» پیشنهاد می شود که فرد اگرچه در مواجهه با مردم احساس کبر و غرور دارد اما «خود را به تواضع بزند» و به عنوان مثال از مردم دلجویی کند و یا در مقابل آنها از جای خود بلند شود و ... . و یا اگر کسی از رذیله «جزع و بی صبری» رنج می برد، یک راهکار مناسب «تَصَبُّر» نماید و به خود قیافه ی انسانهای صبور را بگیرد!

 

  • امین تجملیان

بسم الله الرحمن الرحیم

دانشگاه متعهد

35 سال پیش در چنین روزهایی پیر جماران پیامی میدهد به دانشگاهیان برای تبیین  مفهوم اسلامی شدن دانشگاه. برخی از جملات این گفتار در زیر آمده. نقدهایی که امام بر دانشگاه در اوایل پیروزی انقلاب وارد میکند، برای شما ملموس نیست؟ در این 35 سال چقدر دانشگاه در زمینه اسلامی شدن گام برداشته؟ چقدر دانشگاه توانسته مستقل باشد و انسانهایی متعهد به کشور تربیت کند؟ چقدر مدرک گرایی کمتر شده؟ چقدر در دانشگاه­ به نیازهای بومی توجه شده؟

تجربه دانشگاهی منِ نوعی که قرابت خاصی با نقدهای امامی دارد که شاید یک روز هم به دانشگاه نرفته بود!

امام خمینی(ره):

1  اردیبهشت 1359

سلام بر دانشگاهیان و دانشجویان معظم که سربازانی برای اسلامند... ما که مى‌گوییم دانشگاه باید از بنیان تغییر بکند و تغییرات بنیادى داشته باشد و اسلامى باشد، نه این است که فقط علوم اسلامى را در آنجا تدریس کنند. نه اینکه علوم دو قسمند. هر علمى دو قسم است: یکى اسلامى و یکى غیر اسلامى. ما مى‌گوییم که در این پنجاه سال یا بیشتر که ما دانشگاه داریم، فرآورده‌هاى دانشگاه را براى ما عرضه دارید. ما مى‌گوییم که دانشگاههاى ما مانع از ترقى فرزندان این آب و خاک است.

ما مى‌گوییم که دانشگاه ما مبدل شده است به یک میدان جنگ تبلیغاتى. ما مى‌گوییم که جوانهاى ما اگر علم هم پیدا کردند تربیت ندارند. مربّى‌ به تربیت اسلامى نیستند. آنهایى که تحصیل مى‌کنند، براى این است که یک ورقه‌اى به دست بیاورند و بروند و سربار ملت بشوند. آن طور نیست که به حسب احتیاجات ملت، به حسب احتیاجاتى که کشور ما دارد دانشگاه به آن ترتیب رفتار کند... آن چیزی که از دانشگاههای ما بیرون آمده است، یک انسان متعهد، یک شخصی که برای مملکت خودش دلسوز باشد، و تمام نظرش به این نباشد که منافع خودش را به دست بیاورد، ما نداریم.

باید دانشگاه اسلامی بشود تا علومی که در دانشگاه تحصیل می‏شود در راه ملت و در راه تقویت ملت و با احتیاج ملت همراه باشد.

عزیزان من، ما از حصر اقتصادی نمی‏ترسیم. ما از دخالت نظامی نمی‏ترسیم. آن چیزی که ما را می‏ترساند وابستگی فرهنگی است.

صحیفه امام، جلد12، صفحه 249

  • مصطفی رادمرد