مجالی برای تسهیم دانش و تجربیات

ای کاش جوان می‌دانست و پیر می‌توانست...

مجالی برای تسهیم دانش و تجربیات

ای کاش جوان می‌دانست و پیر می‌توانست...

نویسندگان

بسم الله الرحمن الرحیم

سخنرانی استیو جابز در جشن فارغ‌التحصیلی دانش‌جویان دانشگاه استنفورد، یکی از سخنرانی‌های جالبی است که اخیرا تماشا کرده‌ام. جابز در این سخنرانی در حالی در یکی از مطرح‌ترین دانشگاه‌های جهان از راز موفقیت خود می‌گوید که خود هیچ گاه از هیچ دانشگاهی فارغ‌التحصیل نشده است!

او از مخاطبانش می‌خواهد که به کاری مشغول شوند که به آن باور دارند و از صمیم قلب دوستش دارند و به آنها توصیه می‌کند به دنبال چنین کاری بگردند تا زندگی‌شان معنا پیدا کند. اما جالب‌ترین نکته این سخنرانی برای من آنجایی بود که جابز از مهمترین رمز موفقیتش پرده برداشت: «یاد مرگ»!

 

او گفت که هر روز در مقابل آینه به خود می‌گوید که «شاید امروز آخرین روز زندگی‌ام باشد» و ایمان دارد که «بالاخره روزی این پیش‌بینی به حقیقت خواهد انجامید». بنابراین او تلاش می‌کرده در این «آخرین روز بالقوه‌ی زندگی خویش»،‌ به کارهایی بپردازد که ارزش انجام شدن در این روز مهم را داشته باشند!

«یاد مرگ»‌ استیو جابز را به انجام کارهای مهم که ارزش اشغال کردن وقت،‌ این گرانمایه‌ترین سرمایه‌ی انسان را دارند- ترغیب می‌کرد و او از «یاد مرگ» برای بهتر شدن زندگی‌اش بهره می‌بُرد.

جالب اینجاست که در متون دینی ما نیز یاد مرگ بسیار سفارش شده است. بطوریکه پیامبر اسلام (ص) زیرک‌ترین مردم را کسی دانسته‌اند که بیشتر یاد مرگ کند و زیادتر برای آن مهیا شده باشد.

یاد مرگ

  • امین تجملیان

بسم الله الرحمن الرحیم

از اولین روزهای حضور در مدرسه خاطره‌ای دارم: چند کودک «پیش‌دبستانی» که به جرم بازی کردن در راهروی مدرسه در هنگامه‌ی دیر آمدن معلم، از کلاس اخراج شده و دم در دفتر مدیر مدرسه به خط شده بودند! بچه‌هایی شش‌ساله که از همان روزهای اول باید یاد می‌گرفتند که مقررات مدرسه را رعایت کنند و «مثل آدم‌بزرگ‌ها» رفتار کنند!

با دیدن پربیننده‌ترین ویدیوی سایت Ted.com‌ ناخودآگاه این خاطره در ذهنم تقویت شد. ارائه‌ای با این عنوان جذاب:

چگونه مدارس، خلاقیت را می‌کُشند.

سر کن رابینسون،‌ متخصص آموزش، خلاقیت و نوآوری،‌ در این ارائه که در سال ۲۰۰۶ انجام شده و تا به امروز بیش از ۳۳ میلیون بار دیده شده است با بیانی شیوا به ما‌ می‌گوید که چرا و چگونه این «جنایت» اتفاق می‌افتد. او با ذکر این نکته‌ی جالب که «کودکانی که امروز وارد مدرسه می‌شوند، در سال ۲۰۶۵ بازنشسته خواهند شد» و قرار دادن این واقعیت در کنار «تغییر و تحولات سریع امروزه‌ی جهان» نتیجه می‌گیرد که در مدارس ما باید به همان اندازه که به «سوادآموزی»‌ اهمیت داده می‌شود به «خلاقیت‌آموزی»‌ نیز توجه شود.

 

کن رابینسون معتقد است که سیستم آموزشی ما کودکانی که سرشار از روحیه‌ی آزمون و خطا و مواجهه با تجربیات جدید هستند را از «اشتباه کردن» می‌ترساند. «ترسیدن از اشتباه» مساوی است با «مرگ خلاقیت» و در زمانه‌ای که هر روز در حال تغییر و زیر و رو شدن است،‌ خلاق نبودن برابر با بی‌سوادی است.

سیستم آموزش و پرورش ما علاوه بر اینکه اشتباه را گناهی نابخشودنی می‌داند که مستحق تنبیه و کم شدن نمره است، بر قابلیت علمی بنا شده است: هر که درسش بهتر باشد،‌ نمره بهتری داشته باشد و‌ منظم‌تر باشد، از نظر این سیستم آموزشی، کودک بهتری است و آینده‌ی بهتری دارد.

در حالی که این تنها نوعی خاص از زندگی کردن است و همه‌ی زندگی نیست. گویی سیستم آموزشی ما می‌خواهد همه‌ی کودکان در آینده تبدیل به استاد دانشگاه شوند!

مشاهده‌ی این ویدیوی ۱۹ دقیقه‌ای علاوه بر این که به ما در مورد «خلاقیت» دید تازه‌ای می‌دهد، حاوی درس‌های مهمی در زمینه‌ی چگونه ارائه کردن است. اینکه چگونه سخنرانی را به خوبی (با یک شوخی به جا) شروع کنیم؛ چگونه از داستان‌های واقعی برای پیش‌برد سخنرانی‌مان استفاده کنیم؛ چگونه به جا و در موقعیتی مناسب، شوخی کنیم؛ چگونه به افراد دیگر و پژوهش‌هایشان و نیز پژوهش‌های خودمان ارجاع دهیم تا به مخاطب بفهمانیم که بحث، کاملا علمی است و در نهایت چگونه بتوانیم مطلبمان را در کمتر از ۲۰ دقیقه به طور کامل ارائه دهیم و در اوج، سخنرانی را نتیجه‌گیری کرده و به اتمام برسانیم.

 

  • امین تجملیان

بسم الله الرحمن الرحیم

 مرحوم دکتر عظیمی، اقتصاددان شهیر معاصر که سالها در زمینه توسعه اقتصادی ایران فعالیت علمی و اجرایی میکرد، توجه خاصی به مقوله فرهنگ داشت به نحوی که عنصر اصلی توسعه اقتصادی را اصلاح فرهنگ کشور میدانست. دکتر عظیمی تا حدی فرهنگ و ارزشهای جامعه را در جهت توسعه اقتصادی مهم میدانست که هر برنامه اقتصادی که بدون توجه به عادت­ها و ارزشهای مردم پی ریزی می­شد را محکوم به شکست میدانست و میگفت «هنر برنامه‌ریز توسعه و هدایت کننده جامعه این است که در فرهنگ جامعه خود جستجو کند و اجزای مناسب را بیابد و آنها را تعریف و تقویت نماید و اجزای نامناسب را به تدریج تضعیف کند.» مثلا دکتر عظیمی اعتقاد داشت که برای توسعه باید باور فرهنگی مردم به برابری انسانها، آزادی، احترام به حقوق دیگران و نظم ­پذیری شکل بگیرد.

 از نظر دکتر عظیمی، «توسعه اقتصادی الزاماً نیازمند هویت مستقل فرهنگی است. هیچ کشور‌ی بدون داشتن هویت مستقل فرهنگی توسعه پیدا نکرده است. علت هم این است اگر انسان‌ها را از فرهنگ تهی کنید مثل درختی می‌شوند که ریشه‌اش قطع شده باشد. این درخت نمی‌تواند روی پا بایستد و ریشه‌ای جدید هم فوراً ایجاد نمی‌شود. پس وجود هویت مستقل فرهنگی برای توسعه اقتصادی لازم است.» این یعنی اینکه مدل توسعه هر کشور هم خاص آن کشور و بر مبنای فرهنگ آن باید طرح­ریزی شود.

اینها را گفتم که بگویم فرهنگ زیربنای همه چیز است. ما اگر بخواهیم از لحاظ اقتصادی هم پیشرفت کنیم باید ابتدا باورهای فرهنگی خود را اصلاح کنیم. چه برسد که بخواهیم تمدن اسلامی شکل دهیم. 

 در ایجاد و اصلاح فرهنگ، هنر و رسانه دو عنصر مهم و شاید مهترین عناصر هستند. در واقع رفتارها و عقاید مردم جهان بوسیله این ابزارها هدایت میشود. اما عنصر مهم و تعیین کننده در این دو مقوله، بی اغراق، «خلاقیت» است. خلاقیت و ایده­ های جدید و البته پیاده­سازی خوب آنها باعث میشود یک هنر یا یک رسانه در نزد افکار عمومی از رقبای خود پیشی بگیرد.

 این خلاقیت ماده خیلی دور از دسترسی هم نیست. حتی میتواند گاهی سایر کاستی­ های ما را نیز جبران کند و  باعث پیشگامی در امور رسانه و هنر گردد. یک نمونه خوبش جشنواره فیلم کرامت است که اخیرا در محله  شجاعیه غزه برگزار شد؛ محله ­ای که در حملات سال گذشته اسرائیل کاملا ویران شد! شاید در نگاه اول به نظر  برسد که باید یک جشنواره در جایی که بیشترین امکانات را دارد برگزار گردد؛ ولی یک نوآوری ساده در «فرایند»  برگزاری با توجه به موضوع جشنواره، باعث شد که خبر این جشنواره مورد توجه رسانه ­ها و افکار عمومی قرار  گیرد. با توجه به پوشش خبری راجع به نحوه برگزاری جشنواره، با قاطعیت میتوان گفت نحوه برگزاری بسیار اثربخش­تر از 24 فیلم اکران شده در جشنواره بوده است.

 فیلمهای اولین جشنواره فیلم غزه در میان خرابه­ های شجاعیه، در فضایی آزاد و در تاریکی حاصل از «بی برقی» مردم منطقه اکران شد. فیلمی کوتاه از فضای برگزاری این جشنواره را اینجا میتواند مشاهده کنید.

  • مصطفی رادمرد

بسم الله الرحمن الرحیم

محققان زیادی در سالهای اخیر تلاش کرده‌اند راز «رضایت شغلی» انسان‌ها در سازمان را بیابند. پژوهش‌های متعدد کمی و کیفی با هدف شناسایی «چرایی» و «چگونگی» ایجاد انگیزه در کارکنان سازمان و نیز ارتقای رضایت شغلی آنان انجام شده و همچنان می‌شود و البته نتایجی جالب توجه - و حتی گاه، متناقض- نیز حاصل شده است.

«پرداخت‌های مالی انگیزشی» «همکاران مناسب» «رفتارهای مدیر» «با معنا بودن شغل» «سازگاری فرد با اهداف و ماموریت سازمان» «فرهنگ سازمان» و چندین و چند عامل دیگر، بر شمرده شده و کارکنان واحد منابع انسانی سازمانها، همواره تلاش می‌کنند تا با درس‌آموزی از این نتایج، در ارتقای «انگیزه» و «رضایت شغلی» سرمایه‌های انسانی سازمان خویش، اثرگذار باشند.

شاید اگر کسی در این پارادایم «کاملا وارداتی» زندگی کند، با مشاهده‌ی این قطعه فیلم سه دقیقه‌ای که شرح حال مختصری از زندگی کاری «شکوه نمک‌فروش» است، انگشت حیرت به دهان بگذارد و در عجب بماند که این زن تنها، چگونه با اشتغال به کاری چنین طاقت‌فرسا و سخت، توانسته ۱۴ فرزند خود را بزرگ کند و به واقع «به شغلش عشق بورزد». زنی که ۴۰ سال است از صبح تا غروب در حاشیه‌ی جاده‌ای به کشت نمک مشغول است، «رزق حلال» کسب می‌کند،‌ و در پاسخ به این سوال که «کارت را چقدر دوست داری؟» می‌گوید: «خیلی! خیلی والله! اصلا کیف می‌برم از این کار؛ واقعا کیف می‌برم!»

 شکوه نمک فروش

او که معتقد است که «نان درآوردن»، «جهاد اصغر» است، پول حلالی که کسب می‌کند را می‌بوسد و می‌گوید: «دو نتیجه‌ای که دارد، برایش از تمام دنیا با ارزش‌تر است!»

به نظرم این‌طور زندگی کردن اگرچه سخت و طاقت‌فرساست و شاید از دید ما، چندان «موفقیت‌آمیز» هم نباشد اما «صفا» و «صمیمیت» و «موفقیت» و «رضایت» خاص خودش را دارد! نظر شما چیست؟! 

  • امین تجملیان

بسم الله الرحمن الرحیم

اخیرا سخنرانی جذاب، اثرگذار و درس آموز یکی از اساتید دانشگاه هاروارد را دیدم که در آن از تاثیر زبان بدن بر رفتار و احساسات خود ما می گفت. این سخنرانی با عنوان «زبان بدن شما، هویت شما را شکل می دهد (your body language shapes who you are)  با بیش از 25.5 میلیون بار بازدید، دومین ویدیوی پربیننده سایت TED.com است.

امی کادی زبان بدن 

خانم امی کادی (Amy Cuddy) در این ارائه مدعی است که اگر «ژست قدرت» بگیریم و یا «وانمود کنیم» که قدرتمند هستیم - حتی در هنگامه ای که به خودمان اطمینان نداریم و احساس ضعف و ترس می کنیم- می توانیم موفق شویم. ثمره تحقیقات این روانشناس اجتماعی نشان می دهد که «وانمود کردن به قدرت» سبب افزایش ترشح «تستسترون» (هورمون تسلط و برتری‌) و کاهش «کورتیزول» (هورمون استرس و تنش‌) می شود که این امر مسبب احساس قدرت در ما می شود.

امی کادی در بخشی از ارائه خود به سرگذشت واقعی خود نیز اشاره می کند. وقتی که به خاطر حادثه ای درمی یابد که ضریب هوشی او به شدت پایین آمده است. اما او که از یک مربی خوب و دلسوز بهره می برده، تصمیم گرفته وانمود کند که قدرتمند است:

««... پیش از سخنرانی سال اولم، و سخنرانی سال اول در پرینستون یک سخنرانی بیست دقیقه‌ای است در برابر بیست نفر. همش همین. من خیلی می‌ترسیدم که روز بعد مچم را بگیرند برای همین بهش زنگ زدم و گفتم، «من می‌خوام دانشگاه را رها کنم.» بهم گفت: «...قراره از این به بعد هر سخنرانی‌ای که ازت خواسته می‌شه را انجام بدی. فقط می‌ری و انجامش می‌دی، حتی اگر وحشت‌زده باشی و فلج بشی و از ترس قالب تهی کنی، انجامش می‌دی تا برسی به این لحظه که بگی: «وای خدا، دارم انجامش می‌دم. انگار، به این تبدیل شدم. واقعا دارم انجامش می‌دم.» و من انجامش دادم و الان جلوی شما ایستاده ام و سخنرانی می‌کنم!!»

دیدن این ویدیوی آموزشی، درس آموز و موثر است.

نکته جالب این است که در اخلاق اسلامی نیز یکی از اثربخشترین راهکارها در مقابله با برخی از رذایل اخلاقی، وانمود کردن به فضایل اخلاقی است. به عنوان مثال در متون اخلاقی در مقابله با صفت «کبر» پیشنهاد می شود که فرد اگرچه در مواجهه با مردم احساس کبر و غرور دارد اما «خود را به تواضع بزند» و به عنوان مثال از مردم دلجویی کند و یا در مقابل آنها از جای خود بلند شود و ... . و یا اگر کسی از رذیله «جزع و بی صبری» رنج می برد، یک راهکار مناسب «تَصَبُّر» نماید و به خود قیافه ی انسانهای صبور را بگیرد!

 

  • امین تجملیان

بسم الله الرحمن الرحیم

دانشگاه متعهد

35 سال پیش در چنین روزهایی پیر جماران پیامی میدهد به دانشگاهیان برای تبیین  مفهوم اسلامی شدن دانشگاه. برخی از جملات این گفتار در زیر آمده. نقدهایی که امام بر دانشگاه در اوایل پیروزی انقلاب وارد میکند، برای شما ملموس نیست؟ در این 35 سال چقدر دانشگاه در زمینه اسلامی شدن گام برداشته؟ چقدر دانشگاه توانسته مستقل باشد و انسانهایی متعهد به کشور تربیت کند؟ چقدر مدرک گرایی کمتر شده؟ چقدر در دانشگاه­ به نیازهای بومی توجه شده؟

تجربه دانشگاهی منِ نوعی که قرابت خاصی با نقدهای امامی دارد که شاید یک روز هم به دانشگاه نرفته بود!

امام خمینی(ره):

1  اردیبهشت 1359

سلام بر دانشگاهیان و دانشجویان معظم که سربازانی برای اسلامند... ما که مى‌گوییم دانشگاه باید از بنیان تغییر بکند و تغییرات بنیادى داشته باشد و اسلامى باشد، نه این است که فقط علوم اسلامى را در آنجا تدریس کنند. نه اینکه علوم دو قسمند. هر علمى دو قسم است: یکى اسلامى و یکى غیر اسلامى. ما مى‌گوییم که در این پنجاه سال یا بیشتر که ما دانشگاه داریم، فرآورده‌هاى دانشگاه را براى ما عرضه دارید. ما مى‌گوییم که دانشگاههاى ما مانع از ترقى فرزندان این آب و خاک است.

ما مى‌گوییم که دانشگاه ما مبدل شده است به یک میدان جنگ تبلیغاتى. ما مى‌گوییم که جوانهاى ما اگر علم هم پیدا کردند تربیت ندارند. مربّى‌ به تربیت اسلامى نیستند. آنهایى که تحصیل مى‌کنند، براى این است که یک ورقه‌اى به دست بیاورند و بروند و سربار ملت بشوند. آن طور نیست که به حسب احتیاجات ملت، به حسب احتیاجاتى که کشور ما دارد دانشگاه به آن ترتیب رفتار کند... آن چیزی که از دانشگاههای ما بیرون آمده است، یک انسان متعهد، یک شخصی که برای مملکت خودش دلسوز باشد، و تمام نظرش به این نباشد که منافع خودش را به دست بیاورد، ما نداریم.

باید دانشگاه اسلامی بشود تا علومی که در دانشگاه تحصیل می‏شود در راه ملت و در راه تقویت ملت و با احتیاج ملت همراه باشد.

عزیزان من، ما از حصر اقتصادی نمی‏ترسیم. ما از دخالت نظامی نمی‏ترسیم. آن چیزی که ما را می‏ترساند وابستگی فرهنگی است.

صحیفه امام، جلد12، صفحه 249

  • مصطفی رادمرد

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

جمعه،‌ زادروز دختر فرستاده‌ی ستوده‌ی رسول خدا،‌ حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها، بود. به این مناسبت - که در تقویم رسمی کشور ما، روز زن نام نهاده شده- هر ساله هدیه‌ای هر چند کوچک (عمدتا به صورت نقدی)‌ به اعضای سازمان داده می‌شد. اما امسال با مشورت چند نفر از دوستان تصمیم گرفتیم که کار بدیع و ماندگاری انجام دهیم: لوح تقدیری را خطاب به همسران اعضای سازمان تهیه و از آنان به خاطر حمایت از شوهران خود و اینکه سنگینی کار آنان را درک می‌کنند، تشکر کنیم.

با همین ایده، متنی مختصر و مفید (کمتر از ۲۰۰ کلمه) تهیه و در یک کاغذ تذهیب،‌ پرینت گرفته شد. این کاغذ در قالبی شکیل به همراه همان هدیه‌ای که هر ساله به اعضا داده می‌شد، عصر روز چهارشنبه (آخرین روز کاری قبل از موعد مقرر) در اختیارشان قرار گرفت.

ما برای این کار، تنها ۶۶۸۰ تومان (۶۵۰۰ تومان برای قاب و ۱۸۰ تومان برای برگه‌ی تذهیب)‌ و البته چند ساعتی زمان، بیشتر از سال‌های قبل هزینه کرده بودیم ولی بازخوردهایی که از این اتفاق

گرفتیم؛‌ بسیار جالب بود. عمده‌ی کسانی که این لوح تقدیر در اختیارشان قرار می‌گرفت، تحت تاثیر قرار می‌گرفتند. این تحت تاثیر قرار گرفتن به حدی بود که یکی از دوستان پیشنهاد داد: «ای کاش یک دوربین اینجا می‌گذاشتیم و از این صحنه‌ها تصویربرداری می‌کردیم!». همان شب دو نفر از اعضا تماس گرفتند و گفتند که همسرانشان تحت تأثیر قرار گرفته‌اند. و صبح فردا نیز بعضی از اعضا با خوشحالی از این اتفاق سخن می‌گفتند.

 

ما برای این کار چند نکته را رعایت کردیم:

·        متن را به صورت اختصاصی شده برای هر یک از همسران اعضا تهیه کردیم: متن رو به همسر عضو نگاشته شده بود و در متن نام عضو مورد نظر هم آورده شده بود: با این کار هم همسر فرد مورد تشویق قرار گرفته بود و هم همان فرد!

·        نامه به امضای عالی‌ترین عضو سازمان رسیده بود و او شخصا از همسران اعضا تشکر کرده بود.

·        به همراه این نامه، هدیه‌ای هم به رسم یادبود تقدیم شده بود.

·        برای اعضای مونث سازمان هم متن دیگری نوشته شده بود که به همراه یک شاخه‌ی گل رز توسط رئیس حوزه‌ی ریاست سازمان با حضور در محل کار آنان به آنان اهدا شد.

ما برای این کار هزینه‌ی مضاعف چندانی را متحمل نشدیم اما شواهد امر،‌ نشان‌دهنده‌ی رضایت اعضا و خانواده‌هایشان از این اتفاق است!

  • امین تجملیان

بسم الله الرحمن الرحیم

چندی قبل برنامه ویتامین ۳ از یک کارآفرین جوان یزدی دعوت کرده بود. جوانی که از فروشندگی پوشاک شروع کرده و اکنون صاحب کارخانه‌‌ی تولیدی پوشاک است. سید جواد عبداللهی‌منش صاحب کارخانه‌ای با ۱۲ کارگاه تولیدی است؛ برای ۶۸ نفر به صورت مستقیم اشتغال‌زایی کرده و هر یک از کارگاه‌های او، ۷ نفر را هم به صورت غیر مستقیم مشغول به کار کرده است. او دانش‌آموخته‌ی رشته‌ی نساجی است و برای مشاهده‌ی پیشرفتهای فناوری‌های مرتبط با نساجی به نقاط مختلف جهان سفر کرده است. عبداللهی‌منش پتانسیل یزد و ایران را در حوزه‌ی نساجی بسیار بالا می‌داند؛ برای اداره‌ی کارگاه‌های تولیدی‌اش در سمینارهای مدیریتی شرکت می‌کند و البته هر بار تعدادی از کارکنانش را نیز در این سمینارها نام‌نویسی می‌کند.

عبداللهی‌منش 

البته این تمام ماجرا نیست؛ نکته‌ی جالب توجه این است که بیشتر پرسنل این شرکت را معلولان تشکیل می‌دهند؛ معلولانی که ابتدا برای آنان کلاس‌های روحیه افزایی و توان‌افزایی برگزار می‌شود؛ طی فرایندی یک ساله برای کار در کارخانه آماده می‌شوند؛ ملزم به ادامه‌ی تحصیل و کسب علم و اخذ مدرک کارشناسی می‌شوند؛ دستگاه‌های کارخانه برای آن‌ها شخصی‌سازی می‌شود تا بتوانند با آن‌ها کار کنند؛ برای آنان پیامک‌های انگیزشی و کاری ارسال می‌شود؛ به آن‌ها حقوقی مطابق با قانون کار داده می‌شود و البته از امکاناتی مانند بیمه، عیدی و مرخصی و ... هم برخوردار هستند و اگر راندمان کاری آن‌ها به حد مطلوب برسد، می‌توانند پاداش هم دریافت کنند.

عبداللهی‌منش در مقابل این سوال مجری که آیا این قبیل کارها و استفاده از نیروهای کاری معلول، برای شما دشوار نیست پاسخ می‌دهد که چنین نیروهایی وفادار هستند و انسان، احساس خوبی از کار در کنارشان و اشتغال‌زایی برایشان دارد. او مثال می‌زند: «یکی از کارکنانم از پس از مدتی به دلیل ازدواج از ما جدا شد و به قائم‌شهر رفت؛‌ او هر چند وقت یک‌بار برایم ایمیل یا پیامک می‌فرستد و مطالب ارزشمندی که در درس یا زندگی‌ش به آن‌ها بر می‌خورد را برایم می‌نویسد؛‌ من این موضوع را یکی از مظاهر وفاداری به شمار می‌برم».

جالب اینجاست که کیفیت محصولات شرکت تولیدی پُل تا به آنجاست که برندهای معروف داخلی و خارجی به آن سفارش می‌دهند. عبداللهی‌منش هدف خود را اشتغال‌آفرینی برای ۵۰۰۰ نفر اعلام کرده و معتقد است که یزد می‌تواند پایلوت مناسبی برای اشتغال‌آفرینی برای معلولان باشد.

سید جواد عبداللهی‌منش مرا به یاد حاج محمدتقی برخوردار (صاحب کارخانجات پارس الکتریک) انداخت. مردی از همان خطه و دیار که با پشتکار و تلاش توانسته بود برای ۱۱ هزار نفر اشتغال‌زایی کند؛ منابع انسانی شرکت‌هایش را ارج نهد و به تحصیل و رشد آن‌ها اهمیت دهد و کاری «تولیدی» و نه «دلالی» را در این کشور سامان دهد. در مورد حاجی برخوردار قبلا در اینجا نوشته بودم.

انسان‌های این‌چنینی -که در این زمان کمتر یافته می‌شوند- شایسته‌ی احترام و حمایت بیشتری هستند. خوشحالم که برنامه‌ای تلویزیونی به معرفی این جوان پرداخته و امیدوارم که چنین برنامه‌هایی بیشتر و بیشتر شوند تا شاهد بیشتر و بیشتر شدن چنین افرادی نیز در اجتماع باشیم. البته اگر سوداگری‌ها و واردات بی‌امان و شغل‌های کاذب ولی پول‌سازی که زائیده‌ی اقتصاد ناسالم هستند، اجازه‌ی این اتفاق را بدهند!

  • امین تجملیان

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چند روز پیش وبسایت Fast Company گفتگوی جالبی را با تیم کوک، مدیر عامل اپل، منتشر کرد که دیجیاتو هم بلافاصله خیلی خوب آن را ترجمه کرد(اینجا). گفتگوی طولانی ولی آموزنده ای است؛ پیشنهاد میکنم در ایام فراغت نوروز آن را کامل مطالعه نمایید. یکی از نکات مهم بینش آدمها و شرکتهای بزرگ در همین چند جمله اول از صحبت کوک نهفته است:

Tim Cook: Steve felt that most people live in a small box… If you embrace that the things that you can do are limitless, you can put your ding in the universe. You can change the world.

 "استیو معتقد بود بیشتر مردم دیدگاه هایی بسیار کوچک داشته و اعتقاد دارند نمیتوانند تاثیر یا تغییری در اشخاص یا محیط اطرافشان بدهند... وی باعث شد تا همه ی ما در خانواده ی اپل،‌ تفکرهای کوچک را از ذهنمان بیرون اندازیم. اگر بتوانید مانند ما، افکار حقیرانه را از خود برهانید، قادر به انجام هر کاری خواهید شد.  اگر این باور را در آغوش بکشید که قادر به انجام کارهای بزرگ هستید، جهان از آن شماست و می توانید آن را تغییر  دهید... دستاوردهای ... اپل همه از همین فلسفه ی بزرگ نگری، سر چشمه گرفته اند."

 این گفته کوک مرا به یاد تجربه یکی از موفق­ترین مدیران فناوری کشور انداخت که با افسوس میگفت: من در جوانی می­خواستم کشور را متحول کنم و حالا به اینجا رسیده ام؛ اگر از ابتدا قصد تحول در دنیا را داشتم، حتما اکنون در سطح بین ­المللی تحولاتی داده بودم. شما {جوانها} از همین الان بفکر تحول در سطح جهان باشید..

 

  • مصطفی رادمرد

بسم الله الرحمن الرحیم

ricardo semler

اخیرا ریکاردو سِملِر مدیر تجاری معروف برزیلی در همایش ted در ریودوژانیرو از نحوه مدیریت نسبتا آنارشیستی(!) شرکتهای خود سخن گفت. ریکاردو سملر که بدلیل سبک خاص مدیریتی خود معروف شده در 21 سالگی بر اساس اعتماد عجیب پدر خود، کسب­ و کار او را تحویل و بر مسند مدیر عاملی شرکت قرار میگیرد. در دوره مدیریت او کسب­ و کار سملرها رشد چشمگیری پیدا میکند و او اندیشه ­های مدیریتی خود را در مجلاتی مانند هاروارد و در رسانه ­هایی مانند CNN منتشر می­نماید. اکنون 25 سال پس از اینکه او برای اولین روز مدیر عاملی شرکت را بر عهده گرفت، به ted آمده و اندیشه­ های خود را بازگو میکند. پیشنهاد میکنم حتما این ارائه محکم، جذاب و با سلابت ریکاردو را در اینجا ببینید. شاهد اندیشه­ هایی عجیب و قابل تأمل خواهید بود که بعضا با بسیاری از اصول فعلی مدیریت متعارض هستند؛ جالب اینجاست که 25 سال هم به صورت تجربی آزمایش شده ­اند!

در انتها ریکاردو بزرگ منشانه می­گوید برای تبلیغ و جذب کمک به ted نیامده و نیازی نیست کسی به او در انتشار اندیشه هایش کمک کند؛ اندیشه ­های او کم­ کم و با طی مراحل رشد خود، در جهان توسعه خواهند یافت!

نکته انتهایی سخنان ریکاردو، ارائه او را در ذهن ماندگار خواهد کرد؛ آنجا که می­گوید تنها سؤال اساسی همه ما که باید مدام در انتخاب مسیرمان به آن فکر کنیم این است: چرا به وجود آمده­ ایم؟! ...


  • مصطفی رادمرد